جان را جلا
دست حق با روح حق همراه گشت
شد دم عیسایی اش مشکل گشا
ریشه طاغوتیان بر باد داد
ریشه کن شد کاخ جور و ناسزا
دست استکبار چون کوته شده
کرد او تحمیل جنگی ناروا
دین و کشور در خطر باشد کنون
لحظه ای غفلت بود کاری خطا
مادرم حرف امامت گوش کن
نایب مهدی است او در عصر ما
می روم تا خصم دون سازم برون
پاک تا میهن شود از هر دغا
تا شود کشور ز چنگ خصم پاک
از تو می خواهم کنی ما را دعا
عاقبت این مرد غیرتمند راد
با غیورانی چو خود شد همنوا
در سپاهی نامنظم آن دلیر
گشت با چمران رفیق و همصدا
بس رشادتها نشان داد آن رشید
تا نثار جان درون جبهه ها
تا دمی که شد شهید راه دوست
داد روحش را ز عشق حق صفا
گشت او گویی برای دیگران
در جهاد و خون و راه نینوا
صد چو « ماهینی » به راه او شتافت
کرد دین خود به راه دین ادا
چون بود اخلاص ، « ماهینی » شوی
جان نهی برکف تو بی چون و چرا
افتخاری بهر کشور می شوی
راضی از تو می شود ذات اله
راه تو الگو شود همچون « علی »
می شوی آیینه غیرت نما
می شوی محبوب نزد خاص و عام
یاد خواهد کرد با نیکی تو را
هر کسی را از ازل پیمانه ای است.
شهد مرگ است عاقبت در کام ما
پس چه بهتر در ره جانان خویش
جان فدا کردن به شوق کربلا
چون « رضا » باید شوی اهل قضا
سر دهی آسان تو در دشت بلا
چشم پوشی از جهان دلفریب
خط کشی بر عشرت محنت سرا
گفت صلصال ای « علی » این یادمان
تا بماند یادگاری از شما
استاد حاج ماندنی صلصال