خبرگزاری بین‌المللی قرآن " ایکنا" شعبه بوشهر

۞ حامد فکوری خبرنگار قرآنی ایکنا در پایگاه سایبری سربازان امام خامنه ای ۞

خبرگزاری بین‌المللی قرآن " ایکنا" شعبه بوشهر

۞ حامد فکوری خبرنگار قرآنی ایکنا در پایگاه سایبری سربازان امام خامنه ای ۞

مشخصات بلاگ

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

سر آغاز هر نامه نام خداست

که بی نام او نامه یکسر خطاست

برنامه‌ریزى و تاکتیک و اتاق فرمان:
در دفاع مقدس و در همه‌ى جنگهائى که در صدر اسلام، زمان پیغمبر یا بعضى از ائمه (علیهم‌السّلام) بوده است، کسانى که وارد میدان جهاد میشدند، براى تکلیف هم حرکت میکردند. جهاد فى‌سبیل‌الله یک تکلیف بود. در دفاع مقدس هم همین جور بود؛ ورود در این میدان، با احساس تکلیف بود؛ آن کسانى که وارد میشدند، اغلب احساس تکلیف میکردند. اما آیا این احساس تکلیف، معنایش این بود که به نتیجه نیندیشند؟ راه رسیدن به نتیجه را محاسبه نکنند؟ اتاق جنگ نداشته باشند؟ برنامه‌ریزى و تاکتیک و اتاق فرمان و لشکر و تشکیلات نظامى نداشته باشند؟ اینجور نیست. بنابراین تکلیف‌گرائى هیچ منافاتى ندارد با دنبال نتیجه بودن، و انسان نگاه کند ببیند این نتیجه چگونه به دست مى‌آید، چگونه قابل تحقق است؛ براى رسیدن به آن نتیجه، بر طبق راههاى مشروع و میسّر، برنامه‌ریزى کند.

نوزدهم رمضان ۹۲
حامد فکوری
خبرنگار خبرگزاری بین المللی قرآنی (ایکنا)

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۱۳ مرداد ۹۸، ۰۱:۴۱ - علیرضا
    سپاس
نویسندگان
پیوندها

http://cinemapress.ir/old/larg_pic/22-12-1389/IMAGE634356478502187500.jpg?ts=

▱ پسرعمه: آقای مجری شما منو بیشتر دوس داری یا ماشین عباس آقا رو؟
▰ مجری: معلومه که تو رو بیشتر دوس دارم...
▱پسرعمه: خب خدارو شکر!

▰ مجری: چطور مگه؟
▱ پسرعمه: هیچی...زدم ماشین عباس آقا رو ترکوندم نگران بودم نکنه بخاطرش منو دعوا کنی!

▰ مجری(با عصبانیت): بله!؟ زدی ماشین اون بنده خدا رو ترکوندی!؟
▱ پسرعمه: یه اشتباه محاسباتی بود،کبریت انداختم تو باکش میخواستم ببینم از اگزوزش آتیش میاد بیرون یا نه!

▰ مجری: مثلاٌ اگه آتیش میومد بیرون چی میشد!؟
▱ پسرعمه: من خوشحال میشدم!

▰ مجری: خدایا یه قدرتی به من بده این بچه رو نزنم!
▱ پسرعمه: خدایا یکم بیشتر بهش قدرت بده،هنوز نمیدونه خود عباس آقا هم تو ماشین بود!

  • حامد فکوری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی